♥یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آنشب مست مستش کرده بود فارق از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یارب از چه خوارم کرده ای؟ برصلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم میزنی دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق،دل خونم مکن من که مجنونم،تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو،من نیستم
گفت:ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جورلیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم صدقمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یاربت غیر لیلا برنیامد از لبت
روزوشب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم♥
خداوندا!!!
جای سوره ای به نام ♥عشق♥در قرآن تو خالیست!
که اینگونه آغاز میشود
:و قسم به روزی که دلت را بشکنند وجز خدایت مرهمی نخواهی یافت!
۱.به حرمت اشک مادرم توبه کردم--
-۲.دانی که چرا راز جهان با تو نگفتم/طوطی صفتی طاقت اسرار نداری--
۳.بوق نزن شاگردم خوابه-
-۴.بی تو هرگز ....با تو ؟؟؟عمرا-
-۵.از عشق تو لیلی.....رفتم زیر تریلی(واسه گریسکاری)--
-۶.اگه میتونی این تابلو رو بخونی یعنی فاصلت کمه فاصله رو رعایت کن--
-۷.دنبالم نیا اسیرم می شی--
-۸.گشتم نبود....نگرد نیست--
-۹.سرپایینی برنده سربالایی شرمنده
کاش آدم ها یکم جرات داشتن !
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم . . . !
به سلامتی اون رفیقی که مجازیہ_
اما!!!
جورے برات سنگ صبورو کہ ھیچ کدام
از رفیقہای واقعیت بہ گرد پاش نمیرسن!
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد.
کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد.
اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید.
اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید.
او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.
خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد
†ɢα'§ : خدا, همیشه, هست,
دختری 15ساله کودکی 1ساله به بغل داشت..."مردم" به او میگفتند فاحشه! ولی هیچ کس نمیدانست که به این دختر در 13سالگی تجاوز شده است!!!!!
پسری 20ساله 120کیلو وزن داشت "مردم" به او میخندیدند...ولی کسی نمیدانست که پسر به خاطر مریضیش است که اینقدر چاق است!!!
"مردم"زن را به خاطر نبودن کنار فرزندانش و بازی با آنها اورا سرزنش میکردند ولی هیچ یک از آنها نمیدانستند زن بیوه است و برای سیرکردن شکم فرزندانش و آسایش انها باید سخت کار کند!!!
آری_و هرروز من و تو به غلط قضاوت میکنیم گویی ک ما بهترین هستیم_ما از خاکیم و به خاک برمیگردیم پس اینقدرمغرور نباشیم!!
†ɢα'§ : انسان, مغرور, مباش,
چهارتا آبادانی می خواستن از مرز خارج بشن,
تصميم ميگيرن پوست گوسفند بپوشن و قاطی گوسفندها با گله حركت كنن. درست در لحظه ای كه می خواستند از مرز خارج بشن, نيروهای انتظامی فرياد می زنن:
آهای اون چهارتا آبادانی بيان بيرون از گله!!!
آنها با تعجب خارج ميشن و می پرسند شما از كجا فهميدين كه ما آبادانی هستيم؟ مامورا میگن: از اونجايی كه گوسفندها عينک ری بن نمیزنند!!!
†ɢα'§ : لطیفه, خنده,
_وضعیت خوبی ندارم مرا ببخش!
دستم از اشیا ردمیشود!!!
از همه چیز...(فراموشت نکرده ام)فقط کمی...
کمی...
کمی مرده ام!
†ɢα'§ : شعر, تنها,
شاهزده کوچلو چی می خوای روی زمین جای تو نیست اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست آفتاب غروبی نداریم روزهای خوبی نداریم واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم شاهزده کوچلو اون بالا به غم و آب و نون نبود خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود یه وقت مثه ماها نشی خسته ،کلافه ،نیمه جون تو حسرت یه تیکه ابر دیدن یه رنگین کمون اینجا دیگه نشونه ای از گل سرخ و لاله نیست کنار ماه دودیمون نشونه هاله نیست شاهزده کوچلو اون بالا به غم و آب و نون نبود خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود تو شبا جای ستاره سکه شماری می کنیم با گل های پلاستیکی عصرو بهاری می کنیم کی گفته اینجا بمونی؟ پاشو برو به آسمون همون جا پیش گل سرخ تو خونه خودت بمون شاهزده کوچلو چی می خوای روی زمین جای تو نیست اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست آفتاب غروبی نداریم روزهای خوبی نداریم واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم شاهزده کوچلو اون بالا به غم و آب و نون نبود خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود♣
†ɢα'§ : شازده, عاشقانه,
شبیه برگ پاییزی ،
پس از تو قسمت بادم خداحافظ ،
ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ،
و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ،
که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ ،
به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ،
بدون من یقین دارم که می مانی !!!
از:خدا
به:تو
تاریخ:امروز
موضوع:خودت
من خدا هستم_امروز میخواهم به تمامی مشکلات تو رسیدگی کنم،به کمک تو هم نیازی ندارم،پس روز خوبی داشته باشی من دوستت دارم و به خاطر داشته باش وقتی شرایط به نحوی است که تو نمیتوانی از پس مشکلاتت بربیای،اصلا سعی نکن خودت پی راه حل باشی،بلکه اونهارو به عهده خداوند بگذار! زمانش که برسه،خودم رسیدگی میکنم. تمامی مشکلاتت حل میشوند،اما نه در زمانی که تو میخواهی بلکه در زمانی که من تعیین میکنم_ وقتی مشکلت رو پیش من میفرستی دیگه دلیلی برای نگرانی نیست به جای نگرانی،روی چیزهایی تمرکز کن که الان توی زندگیت داری!!! شاید تصمیم بگیری که این پیام رو برای یک دوست بفرستی،متشکرم...با اینکار شاید از طریق جدیدی شرایط زندگی اونها رو لمس کنی که تا الان نمیدونستی!
†ɢα'§ : غریبه, آشنا, تنهای,
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشد،
قبول...
لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم در سینه می تپید، دلم بود...
نا مهربان..
†ɢα'§ : عکس, جوک, احساس,
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کسی خواهد داد؟
آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی
کاشکی روی تو را میدیدم شانه بالا زدنت را بی قید وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد.... ت
کان دادن سر را،که عجب!!!عاقبت مرد افسوس!
من به خود میگویم چه کسی باور کرد جنگل جان مرا عشق تو خاکستر کرد...؟
†ɢα'§ : غریبه, آشنا, تنهای,
چقدر با من غریبه شده ای!
من که آشنای تو بودم چه شد که دیگر مرا نمیشناسی؟
اما نه، دلیلش را خوب میدانم!
تو حق داری، یک لحظه دوری از تو آنچنان مرا شکسته که دیگر چشمان زیبایت مرا نمیشناسد،
آری من غریبه ام! _ نظر یادتون نره!ω
†ɢα'§ : غریبه, آشنا,
اشکالی ندارد
این شبها که من تو را آه میکشم
تو در آغوش او نفس عمیق .بکش تا دیوانه ترش کنی..
†ɢα'§ : عکس, شعر, جوک,
ϰ-†нêmê§ |
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 8 صفحه بعد