اقا یه بار یه زن و شوهری میرن دادگاه واسه طلاق...
اونجا زنه به قاضی میگه : بچه ماله منه چون از شکم من در اومده...!
شوهره به قاضی میگه : آقای قاضی شما وقتی یه سکه میندازین
و دستگاه یه نوشابه بهتون میده نوشابه ماله شماست یا دستگاه؟
عـــاشق اون لــحظه ای هستم ..
کـه عـشقـم اسـمم ُ جـوری صــدا مـیکنه ، کـه نـمیتونـم در جـوابـش چـیزی بـگم جـــز:
((جـــــان دلـــم؟؟؟))
اگه دختری برای اولین بار گفت دوست دارم
اگه برای اولین بار به كسی اعتماد كرد
اگه برای اولین بار بخاطر تو پا گذاشت رو غرورش
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس كرد
قسم به وجدانت قدر همه ی این اولی هارو بدون
اون فقط به خاطر تو این كارا رو انجام می داد
راحت ازش نگذر لعنتی...............
M
مــُحــکــَمـ راهـ بــــرودُخــتــَـر...
جَــنــگـــیـــدے ...تـــو عـــآشـِـق شـُــدے ...
تـَــنــهــایـــے!و...حالا
سَـــرتـــو بِـــگــیـــر بـــالا ... !!
اون لــیـــاقـــتــ جـَــنــگــیـــدن نـــداشــتـــ. ....
عشقت باید تو بغلت باشه
محکم تو سینه خودت فشارش بدی
تا نفسش بند بیاد
جیغ بکشه
دور... خودت بچرخی و بچرخونیش
این قدر بچرخی ... این قدر بچرخونی ...
بچرخی ... بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ...
تا سر هر دوتانو گیج بره پهن شید رو زمین
بعد چشماتونو ببندید
دنیا دور سرتون بچرخه ... بچرخه ... بچرخه ...
بعد خوشحال باشی که
چقدر زورتون زیاده که تونستین دنیا به این بزرگی رو بچرخونین
دو نفری..!
تصمیمم را گرفته ام ….
از امشب…. تمام احساسی که به ” تو ” دارم را بیان می کنم…
می گویم که دوستت دارم , دلتنگتم , به آغوشت نیاز دارم !
به درکه مغرور میشوی ,
یا اینکه کمتر دوستم خواهی داشت و یا حتی ترکم می کنی و تنها می مانم !
مهم این است :
شاید فردایی نباشد , که عشقم را به پایت بریزم !
پس :
” دوستت دارم ” !
گاهـے حجـم دلــتنـگی هایــم
آن قدر زیـاد میشود
که دنیــا
با تمامی وسعتش
برایــم تنگـــ میشـود
اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...
دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...
رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...
مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...
حالا کــــــــه رفــــــــته ای
دلم بـــــــــرای تو
بیشـــــــــتر از خودم میســــــــوزد
فکــــــــــر میکنی
کســـــــــی به اندازه مــــــــن
دوســـــــــتت خواهد داشــــــــــت . . . ؟!
ڪسے ڪــﮧ زیــاב تـو פــرفــاشــ میگــــﮧ بےפֿـيال
بيشتر از همـﮧ فـڪـر و פֿـیــالــ בارهـ
فـقـط בیگــﮧ פـوصلـــﮧ ے بـפـثـــ نــבارهـ.........................
اونــیـڪـﮧ مـﮯ خـوآســتــ مــטּ و تــو
مـــآ نـَــشیـــم ..
כمــِـش گــرمــ .. !
تـــو رو مـﮯشـنآخـتــ ڪـﮧ چـــﮧ عـَــوَضــﮯاﮮ هــَـســتـﮯ...
مبهـوت یڪـ شـِڪـست ، مغلوب یڪـ اتِفاق
خـُرده هایـَش را باد دارد میبـَرد
و او فقـط خاطراتـَش را مُحڪـم بَغل گـِرفته
بیـا آخرین شاهڪـارت را بیبین
مـُجسمـﮧ اے ساخـتـﮧ اے بـﮧ نـامـ ِ
مـَـــــــ ن ...!
بعضے وقتا مجبورے تو فضاے بغضت بـפֿـنـבے …
בلت بگیره ولے בلگیرے نـڪنے …
شاڪے بشے ولے شـڪایت نـڪنے …
گریـہ ڪنے اما نزارے اشـڪات پیـבا بشن …
פֿـیلے چیزارو ببینے ولے نـבیـבش بگیرے …
פֿـیلے ها בلتو بشـڪنن و تو فقط سـڪوت ڪنے …
دلم سفر می خواهــــد ...
نه برای رسيدن به جایی ....
فقط دلتنگ رفتنم ...
کـــــــــارم
از یکی بود و یکی نبود گذشت
سهم من همیشه این بود :
یکی بود یکی نابود
باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم !
بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در بیارم . . .
هر چی sms میدادم بهش تحویل داده نمیشد،منم عادت نداشتم موقع منت کشی و این بازیا هی زنگ بزنم !
بقیشو توی ادامه مطلب بخونید...
در ضمن نظر فراموش نشه!
✘ℭoη†iηuê✘
به نام خدا ، به نام اشکای مادرم * به نام عقایدم به یاد پوچیه باورم
به نام بخشش به یاد عسل بدیعی
به یاد بچه یتیمی که دیگه نداره هم بازی * قسم به تیشه های مرگ واسه رسیدن به شیرین
قسم به عشق نادر به یاد جدایی سیمین * من مینویسم شاید زیاد خوشایند نباشه
من مینویسم از حرفایی که باید نباشه * من فریاد میزنم صدام برسه به همه
من غرش زمینم غمم زلزله ی بمه * من جوونی خستم که درداشو میخونه
انبار باروتم آتیشم دنیا * خاموش تر میشم از لمس این دردا
از این به بعد صدام کن مترب دیوونه
وقت وداع فصل بهاران بگو "حسين"
در لحظه هاي بارش باران بگو "حسين"
هرجا دلت گرفت کمي محتشم بخوان
هي در ميان گريه بگو جان، بگو "حسين"
کشتي شکست خورده که ديدي به کارزار
در خاک و خون تپيده به ميدان بگو "حسين"
از نام گرم او دل برف آب مي رود
در سردسير سخت زمستان بگو "حسين"
تغيير کرده است لغتنامه هايمان
زين پس به جاي واژه عطشان بگو "حسين"
روضه بخوان که لحظه ي طغيان چشم ما
همپاي چشمه هاي خروشان بگو "حسين"
ديدي اگر که جسم قمر زير آفتاب
مانده سه روز بين بيابان بگو "حسين"
ديدي اگر که جامه ي يوسف ربوده اند
افتاده بين معرکه عريان بگو "حسين"
ديدي اگر که قاري قرآن سرش شکست
از سنگ قوم دشمن قرآن بگو "حسين"
کاش یکی پیدا میشد
که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ،
به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛
بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
♥لُـغـت نـآمـہ هـآے בنیـآ رآ بـآیـב آتـش زב ...
جـلوے وآژه ے نبـودט نوشـتـہ انـב :
"عـבمـ حـضور شخصے یـآ چیـزے "
هـمـیــט !
چــقـבر نَبـوבט تــو رآ
سـآבه فَرض مـے ڪنـنـב
کُل ِدُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے ...
باز هَم دِلَت میخواهَد...
بَعضــے وَقتها .. فَقَط بَعضــے وَقتها ...
بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده ...
هَمِـﮧے ِدُنیاے ِیــِک نَفَر باشــے
صِدایِ گــآم هآیِ تـُــ♥ـــو ضَرَبــآنِ زِندِگـیِ مَن اَست
بـآمِن رآه بیآ
بآ تُــ♥ــو تِشنِــه یِ زِندِه بودَنَـم...
بـﮧ گوش خــُدا برســـانید
آدَمـ ـﮧ ایـטּ حـــَوا ســالهـــاست کـﮧ رَفتـﮧ اَســت
ایـטּ حــَواے تنهــــا را برگرداטּ پیـش خودَت
بهشتــَش را نمــے خواهــَمـ
بـﮧ جهنمــش هــَـمـ راضـے اَمـ
هــَرجــایـے باشــَد جــُز ایـטּ دُنیـــا
ایـטּ دُنیــا زیــادے بوے آدَمـ گرفتــﮧ اَســت ... .
ϰ-†нêmê§ |