اینجا ایران است....من یک دخترم..از تولد وحشت دارم....
اینجا انگار ایران است...تو را از همهان بدو تولد مدفون نمیکنند...
اما احساسات را از همان اول به گور میسپارند....
از همان ابتدا دیدن تن تو عیب است....
اما او را باید هر دفعه ببینند تا انگار مطمئن شوند که پسر است...
عاشق شدن برای تو گناه است...خطاست..جرم دارد..اینجا ایران است...
لیف ترین احساسات را پنهان کن...آنگاه که تو را میبوسند...
به گوششان سیلی بزن تا تو را به تحسین بپرستند....
ریا کن تا با تو بمانند...اینجا ایران است...حتی به همسرت نیز اشتیاقی نشان نده..
خواهند گفت فاحشه ای....همیشه سنگ باش...تا او پیش قدم شود...
وای به روزی که بر لبانت از فرط تشنگی نفست جاری شود که چقدر دوستش داری...
تو را همانند کتابی که به اتمام رسیده کنار خواهند گذاشت...اینجا ایران است...
احساسات مدفون است....باید تنها باشی تا شکسته نباشی....
پس بودنت چه مفهومی دارد..؟؟دخترم عاشقانه دوستت دارم
من به این همه درد رضایت ندارم پس تو را نمیخام...پسر میخاهم.....
که حرکاتش نشانه مردانگی است...اینجا ایران است....نمیخاهم مثل من باشی..
.پس در درونم بمان..قدرت ندارم به خاک بسپارمت....
تا روحت را به اسارت نگیرند...برای تو لطافت ممنوع است...عیب است..!!
مزد خطایت گران است..جانت را میدهی...اینجا ایران است...
بیان آنچه درقلب توست..هرزگی ست....اینجا ایران است...
آنها به تو حق حیات داده اند....مدفونت نکردند...پس مالک تواند..
و تو فقط دعا کن ارباب خوبی داشته باشی....اینجا ایران است....و من چه دلتنگم...!!
نامه یک مادر ایرانی برای دختری که در وجودش بود....
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |